مفهوم انقلاب از نگاهِ اپوزیسیون چپ
شباهنگ راد شباهنگ راد

 

خوشباوری و ذوقزدهگی عجیب و غریبی بر فضای اپوزیسیون چپ خارج از کشور سایه انداخته است. نگاهها و ارزیابیها، کمتر به حقیقت نزدیک است. به باوری و تاکنون، دنیا و بویژه مردم منطقهی خاورمیانه، شاهد دهها "انقلابِ" منطبق بر تمایلات و خواستههای اپوزیسیون بوده است؛ "انقلاباتی" که کمترین صدمهای به بنیانهای اقتصادی – سیاسی و بر مناسبات سرمایهداری وارد نهساخته است.

براستی سئوال این استکه علل چنین نگاهها و جمعبندهایی در چیست؟ چرا چپ خارج از کشور شتابزده و بدون کمترین دقتی دارد از هر اعتراض و نارضایتیای، نتیجهی دلبخواهی خود را میگیرد و در صدد تهی نمودن محتوای واژهها و مضامین کمونیستی - مبارزاتیست؟ چرا تلاش نمیورزد تا ارزیابیهای خود را منطبق با آرمانهای مردمی، آرمانهای که متضمن و نجان دهندهی میلیونها انسان رنجدیده از زیر سلطهی مناسبات گندیدهی سرمایهداریست، هماهنگ سازد؟

متأسفانه از چپِ چپ، تا راستِ چپ، به چنین درد مزمنی متبلاءاند. بیتردید دلائل چندی را میتوان در حول و حوش این موضوع بر شمرد. فقدان حضور و عدم ارتباط با مردم و جنبشهای اعتراضی، بیگانهگی کامل با رد و نقد دیدهگاههای ناصحیح خودی، اسکان درازمدت در خارج از کشور، ناتوانی در تصفیه حسابهای سیاسی – عملی، چشم دوختن به تغییر و تحولات از جانب بالائیها و غیره، از زمره مواردیست که بر افکار و بر کردار سازمانها و احزاب کمونیستی خارج از کشور سایه انداخته است. دههاست که چپ، میدان را خالی نموده است و در عوض منتظره بهرهمندی مثبت سیاسی، از میدان بدون حضور است. ادله و فاکتهای بسیار فراوانی پیرامون اثبات این حکم وجود دارد مبنی بر اینکه نگاه چپ، نسبت به اعتراضات مردمی، کمونیستی نیست؛ مبنی بر اینکه برنامههایاش برای وصل به پایگاه اجتماعی و رو به درون نیست، و نظارهگر و به دنبالهرو جنبشهای اعتراضی تبدیل گردیده و همچنین سازمان و حزب خود را کاملاً به حوادث سپُرده است.

فراموش نهشده است که چه شور و شعفی، پیکر نحیف چپ را در زمان اعلان نتایج انتخابات ریاست جمهوری سال هشتاد و هشت فرا گرفته بود. بوی انقلاب به مشاماش رسید و بعضاً از آنان و از جمله "حزب کمونیست کارگری ایران" بر این باور بود که مردم گوش بهفرمان "فرامین" رهبری این "حزبِ" بی ارتباط اند و بر این باور واهی بود که پیشاپیش، کرسیهای پارلمان توسط نمایندهگان "واقعی" مردم اشغال شده است، و وابستهگانی همچون «موسوی» و «کروبی» کمترین جایگاهی نهدارند!! و ....

آری اپوزیسیون خارج از کشور در روزها و ماههای اولیهی بعد از اعلام نتایج انتخابات هشتاد و هشت، در چنین حال و هوائی بوده است؛ حال و هوائی که نه تنها پائینترین ثمرهای برای تودهها در بر نهداشته است بلکه یکبار دیگر، بر این واقعیات صحه گذاشت که تعابیر و تفاسیر چپ، بسیار غیر واقعی و وارونه است؛ نشان داده است که درهی عمیقی با افکار و با روحیات مردمی و همچنین از درک و فهم ماهیت درونی رژیم و آنهم بهعنوان رژیم هار و سرکوبگر فاصله دارد. متأسفانه مدتهای زیادیست که معانی و مضامین حقیقی واژهها از جانب چپ، بیمحتوا شده است و جایگاه حقیقی خود را از دست داده است و در عوض به مبالغهگوئی، ذهنیگرائی و سکتاریسم روی آورده است.

از انقلاب تونس گفتهاند و نوشتهاند!! سخن از انقلاب مصر به میان آوردند و بر این باور بوده – و میباشند – که بعد از کنار گذاری «حُسنی مبارک»، نظام سرمایهداری قادر به کنترل و قادر به انحراف کشاندن اعتراضات مردمی نیست!! غیر مسئولانه از جنبش ضد امپریالیستی اعتراضات مردمی در ترکیه نوشتهاند و بر این نظراند که چنین جنبشهایی مسیر صحیح خود را باز یافتهاند و دارند جهان سرمایهداری را دگرگون میسازند!!!

ادعاهای پوج، بیمایه و اضافهگوئیهایی که با واقعیات زندگی و با خواستههای محرومترین اقشار جامعه فاصله دارد. هرگونه جابهجائی دولتهای وابستهی منطقه توسط سرمایهداران بینالمللی را، به حساب "انقلاب" گداشتهاند و عملاً از انجام وظایف کمونیستی خود، مبنی بر راهاندازی انقلاب سازمانیافته، با برنامه و هدایت شده دُور شدهاند. بر این عقیدهاند که خلاصی مردم از دست دیکتاتورهایی همچون «بنعلی»، «مبارک»، «قذافی» و امثالهم، به معنای پیشروندهگی و نزدیکی تحقق خواستهها و حقوق پایمال شدهی چندین دههی مردمیست. بدون اینکه توجه نمایند که کدام و کدامین طبقه و اقشار، بر مسند قدرت تکیه زدهاند و ذینفعاند؟ و ...

فارغ از همهی اینها و بر خلاف ارزیابیهای سخیف و غیر مارکسیستی – لنینیستی بعضاً نیروهای موجود در خارج از کشور، آیا مجازایم تا "انقلابات" کنونی را با انقلابات گذشتهای همچون اکتبر، کوبا، چین و غیره که باعث رهائی مردم از زیر ستم و سلطهی سرمایه گردیده است، یکی بهدانیم؟ آیا مجازایم و کمونیستیست که آن دستآوردها را، با دستآوردهای کنونی همردیف نمائیم و بر اینموضوع تاکید ورزیم که جهان، شاهد نضج و رشد جنبشهای ضد امپریالیستی و هدفمند در منطقهی خاورمیانه میباشد؟

پُر واضح استکه فهم چنین موضوع، و تشخیص انقلابات حقیقی برهبری سازمانها و احزاب کمونیستی با "انقلابات" سازماندهی شده از نوع مصر و لیبی و غیره، نمیتواند کار چندان مشکلی باشد. به بیانی وجود و پایداری سرمایه در کشورهای "انقلاب" زدهی منطقهی خاورمیانه، و به تبعی آن اوضاع رو به وخامت و ناامنی میلیاردها تودهی رنجدیده، حکایت از آن دارد که دنیا و بویژه منطقهی خاورمیانه نه تنها دستخوش تغییرات به نفع استثمار شوندهگان، ستمدیدهگان و دردمندان نهگردیده است بلکه بر زندگی و بر ناامنی آنان و آنهم در ابعادی بهمراتب دهشتناکتر از گذشته افزوده است. فروش سلاحهای رنگارنگ امپریالیستی به دولتهای محلی و استفادهی آن بهمنظور راندن و کُشتن مردم بیگناه، توسط باندهای مسلح و ارتجاع بنوبهی خود نشاندهندهی این واقعیت استکه سرمایهداران بینالمللی بهمنظور پیشبُرد سیاستهای منفعتطلبانهیشان، نیاز به جابهجائی و نیاز به تغییرات صوری دولتهای وابسته بهخود دارند. دیده و خوانده و شنیدهایم که چگونه بر میزان فقر و دربدری محرومان افزودهاند تا مباداً روز و روزگاری، مسیر و چرخش دم و دستگاههای سود دهی جوامعی متفاوت دچار اخلال گردد.

واقعیت این استکه دهههاست سرمایه، هارتر شده است و در هیچ حوزهای نمیتوان نشان از انسانیت و انساندوستی حاکمان را یافت. گستاخی و تعرض به معیشت مردم و غارت هر چه بیشتر منابعی طبیعی جامعه و آنهم به بهانهی مبارزه با دیکتاتورها، قابل توصیف نیست و مازاد بر همهی اینها و به دلیل همراهی بعضاً اپوزیسیون با سیاستهای تازهی امپریالیستی، باعث گردیده است تا بر میدان، و بر دامنهی سرکوب اعتراضات کارگری – تودهای افزوده گردد. در چنین اوضاع و احوالی نیروهای چپ، بسیار ناتوان شدهاند و بهدنبال فضای تازه و در فکر اشغال کرسیهای دولتی از جانب قدرتمداران بزرگ چهانیاند. شوربختانه علاج کار را نه در دخالتگریهای فعال و کمونیستی و تکیه به قدرت مردمی، بلکه در زد و بند با بالائیها و در ایجاد فضای داده شده از جانب سرمایهداران بینالمللی میبینند. تقلاءهایشان کمترین فرجام و ثمرهای نهدارد و به معرفان بد آرمان کمونیستی تبدیل گردیدهاند و بی دلیل هم نیست که از تشخیص مسیر صحیح مبارزه باز ماندهاند و دارند، هرگونه تغییر و تحول توسط قدرتمداران بزرگ جهانی را به پای انقلاب مردمی مینویسند؛ انقلاباتی که نشان از بندهگی هر چه بیشتر، و نشان از آوارهگی و تلف شدن انسانهای بیدفاع دارد.

آری، بزعم بعضاً نیروهای چپ خارج از کشور، میتوان ورود به چنین روند و مسیر تلخ و ناگواری را، به پای انقلاب مردمی نوشت و تاکید ورزید که جوامعی متفاوت و خفقاقزده، مسیر صحیح خود را باز یافتهاند؟!! مسیر "صحیح" و "انقلاباتی" که ثمرهی آن مترادف با کُشتار و آواره شدن میلیونها انسان دردمند، مترادف با بدبختی هر چه بیشتر تودههای محروم و مترادف با ناتوانی در تهیهی پائینترین نیازهای زندگی بوده است.

بر خلاف چنین نگاه و ارزیابیای باید تاکید ورزید که از منظر مارکسسیست – لنینیستها، انقلاب حقیقی، حامل دستآوردهای روشن است؛ پیامآور آزادی و نابودی اسارت و بردهگیست. انقلاب حقیقی تاج و تخت و سیاستهای سرمایهداران و دیکتاتورها را نشانه میگیرد و به دنبال تبانی، و همچنین دنبالهرو و گوش بهفرمان عناصر رانده شدهی دولتی، این عنصر و یا آن عنصر و این جناح و یا آن جناح وابسته به نظامهای امپریالیستی نیست؛ بر خلاف نظر بعضاً نیروهای چپ خارج از کشور، نه تنها انقلابات کنونی، موقعیت و جایگاه سرمایه را مختل نهنموده بلکه بر موقعیت مبارزاتی تودههای محروم صدمه وارد ساخته است.

دیکتاتور چهار دهه را به زیر کشیدند تا مسیر پیشروندهی اعتراضات و خواستههای مردمی را به انحراف کشانند. متأسفانه همهجا اینگونه شده است و میتوانُ بهعینه "ثمرۀ انقلاب" را در کشوری همچون لیبی مشاهده نمود؛ کشوری که این روزها، به یکی از میادین بی کنترل خرید و فروش سلاحهای امپریالیستی تبدیل گردیده است؛ خرید و فروشهایی که فقط و فقط در خدمت به منفعت سرمایههای بینالمللی و در خدمت به تخریب زندهگانی مردم و همچنین غارت اموال و منابعی طبیعی کشورهای منطقهی خاورمیانه و از جمله لیبیست.

مسلماً این، از آن نوع انقلاباتی نیست که چپ در پی آن است؛ این آن انقلاباتی نیست که نجات دهندهی کارگران و زحمتکشان میباشد. رنگ و بوی این انقلابات با رنگ و بوی انقلابات دهههای پنجاه، شصت و هفتاد میلادی متفاوت است و نه تنها چنین انقلاباتی، سرمایهداران و دار و دستههایشانرا از تاج و تخت و جامعه به عقب نه راند، بلکه میدان را برای تعرض هر چه بیشتر معیشت کارگران و زحمتکشان فراهم نموده است. کمترین دستآوردهای آن انقلابات، نابودی روابط گندیده و سود دهی مفعتخواران بود و در عوض "انقلابات" کنونی، کمترین صدمهی جدیای به سیستم و به مناسبات سرمایهداری وارد نهساخته است. به حساب نیآوردن چنین موضوعات و معادلات آشکاری، بهمعنای وارونه جلوه دادن محتوا و ماهیت انقلابات مردمی و کمونیستیست.

در خاتمه و در یک کلام باید گفت که دنیا و جوامعی انسانی اینروزها، نیاز به صراحت لهجه و عمل کمونیستی مدافعین راستین انقلاب دارد. به دلیل فقدان و به دلیل ناتوانی و به دلیل سرکوب عنان گسیختهی سرمایهداران نمیتوان به مسیر تحریف حقایق روی آورد و از محتوا و از ماهیت کارها و انقلابات ارزشمند کاست. فرار از چنین مسئولیت پیش پا افتاده، و همچنین تخطی از انجام وظایف کمونیستی بنوبهی خود مانعی هرگونه پیشرویی جنبشهای اعتراضی علیهی زورگویان و طبقهی سرمایهداریست. اینها آن درد کرخت و مزمن شدهایست که بر پیکرهی چپ خارج از کشور لنگر انداخته است و بیگمان، درمان و علاج آن، منوط به بُرش، و منوط به نگاهی بهمراتب دقیقتر و سنجیدهتر، از آرمان و مفولههای کمونیستیست.

2 آگوست 2013

11 مرداد 1392






August 2nd, 2013


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
علمي و معلوماتي